زندگی اش را جوهر برداشته ولی دست از نوشتن بر نمی دارد
می پرسد، می بیند، می شنود، می داند، می خواهد، می دود، تلاش می کند، آگاه می شود، می اندیشد، آگاه می کند، آرزوها دارد و می نویسد...
تنها پشتیبانِ او همین نوشتن است و شما بگویید کدام قلم است که دستِ نویسنده اش را جوهری نکند، از جیبِ اش شُره نکرده و پیراهنش را انگشت نما نکند، در کیف اش پس نداده و زندگی اش را به جوهر نکشد؟!!!
با این همه او باز می نویسد و برای آشکار کردن و آگاه کردن آرام و قرار ندارد، شب هنگام که چشم بر هم می گذارد و سپیده که بر می خیزد... این تکاپو و شتاب همواره با اوست، همزادِ اوست، همراهِ اوست...
خبرنگارِ عزیز، خسته نباشی برای همه ی این ها که هست ولی انگار که نیست چرا که برای خفتگان یا برای خود به خواب زدگان هیچ خبری به از بی خبری نیست...
هفدهمِ مردادماه بر همه ی خبرنگارانِ اندیشمند و دغدغه مند ایرانِ جان همایون باد.